شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند
اول سلام وعرض ارادت به محضرت من آمـدم دوبـاره شـوم خاکایندرت
بـانـوی آب و آیــنــه،ای دخــتـر امـام مرآت روی توست،نـشانی ز مـادرت
با هرقدم به سوی بهـشتم دری گـشود این هم عنایتی است به من ازبرادرت
دراین کـویـرآهـوی سـرگـشـتـۀ تـوأم هـمزاد من بهطـوس منـم دربرابـرت
بانو بیـا وخـاطـر این خـسـته شاد کن پیـوسته بهر خاطرِ موسیبنجعـفرت
ری زادهام ولیک شدم محـواین حریم
این هـم عـنـایـتـی بود ازسـیـدالکـریم
ای بانوییکه زهرۀ زهـرا نشان شدی درعـنفـوان فصلجوانی خـزان شدی
گــنـجــیـنـۀ ولایــتــی ودخــتــرامــام درخاک شهرقم چو گنجی نهان شدی
ای آبـــروی اهــل ولا نــائـبالامـــام براهل معرفت تو به قـرآن بیان شدی
بر تـشنگـان خـط طـریقـت تو کوثری آبحـیـات مـزرع جـانِجـهـان شـدی
تنهـا تـویی کـریـمه،کـریمان گدای تو بهـروصـال یـاربه ایران روان شدی
قـبـلـهنـمای شاه خـراسـان تویی و بس
ای دخـتـرامـام توبه فـریـادمان برس
مـن شـیــعـۀ نـگــاه غــریـبــانـۀ تــوأم مـشــمــول الــتــفــاطکـریـمـانـۀتــوأم
بـرآسـتـان حــضـرتـتـان رونـمـودهام مـرغ شکـسـتـه بـال وپـرخـانـۀ تـوأم هرسو که رو کنم به سوی خود کشانیمصـیـدم اســیـر مـهـر تـو و دانـۀ تـوأم
مـسـتـانه هر سـحـربه امـید نگـاهـتان در اعـتـکـاف بـر درمـیـخــانــۀ تـوأم
دسـت تــوسـلـی بـهنــخچــادرتزدم مجـنـون شهـر طـوسم و دیـوانـۀ تـوأم
دیوانگی به عشق شما عین عاقلیست
دلدادگی بهغیرشما عـین جاهلیست
خورشید پرتویست زنورظـهـورتان هفتآسمان نشـستهمؤدبحـضورتان
از این بسیـط خاک به افـلاک میرسد هر کس که رهسپار بود در عـبورتان ازتوگـرفـته عـفّت و پـاکی چو آبـروحق افـتخـارمیکـند ازاین غـرورتان
آئـیـنـهدار وسـلـسـلهجـنـبـان غـیـرتـی مشعـر نـشانـیست ز رمز شـعـورتان موسی کلیم حضرت موسیبن جعفراست الکـنبـود زبـان زاوصـاف طـورتان
از لـطف بیـکـران شـما شیـعـه زادهام
تا پـای جـان بـه پـای شـمـا ایـسـتادهام